باک کنی برمیدارم
به اندازه تمام بکسی هایم
اول ازهمه تو را
باک میکنم
بعد از توبغض هایم را
و
بی کسی هایم را
تنهایی هایم را
سرنوشتم راهم
شاید...
دودلم
باک کنم یا نه
خاطراتم را می گویم...
باک کن را محکم تر می گیرم
هرچه بادا باد
باک می کنم
خاطرات را هم
مداد وسوسه ام می کند
صفحه ی دلم سفید سفید شده
مداد در دستم جاخوش می کند
روی صفحه ی دلم چیزی می نویسد ;
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو
باردیگر تو
نظرات شما عزیزان:
|